در یکی از گروههای آشپزی که توسط خانومی اداره میشه که خیلی دقیق و اصولی و بدون جار و جنجال کار میکنند، به سوالی برخورد کردم که یکی از کاربران از خانم مسئول گروه، پرسیده بود. سوال این بود: چکار کنم که آشپز خوبی بشم؟ و من از آنجا که قصد ندارم بعد از این در گروهها و صفحات آشپزی ظاهر بشم و فقط به زدن لایک قناعت میکنم، جواب این سوال رو به ابتکار و بفکر خود، در اینجا (وبلاگ خودم) میدهم.
خیلیها دوست دارند که آشپز خوبی بشوند، اما اون "پیش شرط لازمه" را در اختیار ندارند. اون پیش شرط لازمه اینه که از یک "ذائقه ی حساس و تربیت شده" برخوردار باشیم. اصول صحیح طبخ غذا را میتوان در کتابها، آموزشگاهها و یا از راههای دیگر یاد گرفت، به عنوان مثال میشه یاد گرفت که گوشت را چطور از چهار طریق موجود (کباب کردن، پختن، استیک کردن و دودی کردن) بطور صحیح از حالت خام به حالت قابل مصرف درآورد، اما کافیه که به یک تکه گوشتی که بطور صحیح استیک کرده ایم، کمی زیاد یا کم, نمک و فلفل بزنیم و بیمزه ش کنیم و یا اینکه زرد چوبهای را که به گوشتِ تفت داده شده اضافه میکنیم، کمی کوتاه مدت تر و یا طولانی مدت تر، همراه با گوشت تفت بدیم و مزه ی غذا را تغییر بدیم. این تغییراتِ بظاهر جزئی و کم اهمیت، هرگز از جانب یک ذائقه ی حساس و تربیت شده، پنهان نمیماند . بخاطر همینه که مرتب میگوییم: دستپختها با همدیگه فرق داره. بله شکی نیست که دستپختها با همدیگه فرق داره، اما حتما متوجه شده اید که بعضی دستپختها بهتره. زرد چوبه ی داخل غذا، هم وقتی که اصلا تفت نمیبینه و هم وقتی که زیاد تفت میبینه، غذا رو بد مزه میکنه. اگر مقدار بیشتری آب, به مرغی که در حال پختن است اضافه کنیم، هم "آب مرغ" را که لابد قرار است باهاش سوپ درست کنیم و هم گوشت مرغ را بیمزه میکنیم که این تفاوت جزئی از نظر یک ذائقه ی حساس و تربیت شده، نادیده نخواهد ماند.
حال بنظر شما چطور میتوان به این "ذائقه ی حساس و تربیت شده" دست پیدا کرد؟
ممنون از این مطلبی که نوشتید من نمیدونم چه سایت و پیجی ولی نظرتون واقعا درسته.
پاسخحذفمرسی خانم سالومه، محبت کنید اگر مایلید به سوالی که در آخر متن آمده هم جواب بدین
حذفپر واضحه که با تجربه میتونید این ذائقه حساس را تربیت کنید ولی من یه اعتقادی هم دارم که هر شخصی باید اون استعداد ذاتی هم برای آشپز خوب شدن داشته باشه اینجور نیست که یکی یه دوره کلاس بره بعد فکر کنه همه فوت و فن آشپزی رو یاد گرفته. یه مثال هم بگم الان همه دوربین دارند اونم از نوع دیجیتال پس با یه کلیک همه میتونند عکس بگیرند ولی همه که عکاس نمیشند.
حذفباز هم ممنون. قبلا نمیدونستم که شما سایت و صفحه ی فیسبوکی دارین. با اجازه تون صفحه تون رو لایک و سایتتون رو لینک کردم
حذفسلام جناب کفایی، فکر میکنم آسانترین و شاید بهترین راه بدست آوردن ذائقه حساس و تربیت شده داشتن والدین با ذوق و آشپز خوب که بچه هارو از بچگی با آشپزی صحیح سالم طمعهای مختلف و آشپزی ملل آشنا بکنه، ولی خوب این دلیل نمیشه اگه یکی خانوادش اینجور نبود نتونه بدست بیاره، اگه علاقه بشه میتونه بره دنبالش ، ولی خوب به روحیه آدمها هم مربوطه، بعضیها همه چیز رو اسون میگیرم و وسواسی به غذا هم ندران، مهم براشون خوشمزگی و شاید قابل خوردن بودن بشه ولی بعضیها در همه چیز ایدهآل گرا هستن، که البته اگر یکی بخواد حرفهای بشه باید این طور هم بشه، در ضمن آقای کفایی من وجترین هستم، حیف که در این زمینه سلیقه مشرک نداریم ، با این حال به قدری وبلاگ غنی دارین که میدونم اگه بخوام دست بکار بشم کلی رسپی جدید هست برام. که حتا میتونم با بعضی تغیرات وجترینش کنم.
حذفخواهش میکنم. پیج رو یه 10 روزه درست کردم ولی سایت رو یه دوسالی میشه ولی همیشه دستورهای غذایی شما را تو پیج شخصی ام شیر میکردم الان خوب راحت تره و تو همین پیج شیر میکنم البته اگه دوست ندارید لطفا بهم بگید.
حذفمحبت دارین خانم سالومه. من از این به بعد بطور مرتب ب سایت و صفحه شما سر میزنم
حذفسلام خانم فرانک، خوب هستین؟ من با توجه به شناختی که از همه ی امور زندگی در سوئد دارم، همیشه و همه جا گفتهام که گیاهخوارانی که در سوئد زندگی میکنند (چه خودِ سوئدیها و چه مهاجرین)، خیلی آگاهانه و صادقانه "گیاهخواری" را انتخاب کرده اند. البته معنیِ مخالف این گفته این نیست که گیاهخوارن در دیگر نقاط دنیا، آگاهانه و صادقانه دست به اینکار نزده اند، بلکه چون شناخت من از دیگر کشورها محدود و ناکافیه، این جمله را فقط در موردِ گیاهخوارنِ سوئد بکار میبرم
پاسخحذفسلام ممنون آقای کفایی، والا من خودم یک سال و نیم قبل از اینکه بیام گیاه خوار بودم، ولی حرفتون رو قبول دارم درسته، در ضمن کاش دستور کیک تولدت دختر گلتون رو اگر براتون مقدور هست بگذرین لطفا.
پاسخحذفموفق باشین
سلام خانم فرانک، کیک تولد دخترم را از بیرون گرفته بودم و اسمش "sverige tårta" هست، اما درست کردنش در خانه خیلی راحته، سه ورقه کیک اسفنجی داشت که در بازار به Tårtbotten معروفه. بین این سه ورقه را خامه ی همزده (vispade grädde) ریخته بودند و همینطور سطح کیک را خامه کشیده بودند. بعد هم برادههای شکلاتِ سفید را روی کیک ریخته بودند که به سطح کیک چسبیده بود، آخر سر هم کمی florsocker (مثل خاکه قنده) روی آن پاشیده بودند، همین. اگر بافتِ اصلیِ کیکهای اینجا را با کیکهای ایران مقایسه کنیم، میبینیم که در ایران دو سوم کیک از کیک اسفنجی و یک سوم آن از خامه تشکیل شده، بر عکس اینجا دو سوم کیک خامه هست و یک سوم آن کیک اسفنجی ست.
حذف