من در فیسبوک نبودم و ارتباطم را طبق یک "متد تراپی" از طریق تمام وسائل ارتباط جمعی با اطراف قطع کرده بودم، که صفحههای آشپزی ما هک شد. وقتی بعد از حدود یک هفته برگشتم و از موضوع اطلاع پیدا کردم، بلافاصله از جانب چهار تا کارآگاه زبل و بامزه متهم شدم که با "هکر" همکاری داشته ام. این چهار کارآگاه ورزیده و با عقل و هوش, برای اتهام خود دو تا دلیل را ذکر میکردند، اول اینکه من در اینمدت آب شده بودم و به زیرِ زمین فرو رفته بودم (حالا انگار اگر میبودم، نمیتونستم با هکر همکاری داشته باشم)، و دوم اینکه وقتی برگشتم و از موضوع اطلاع پیدا کردم، بخاطر دو تا صفحه ی فیسبوکی، مثل خودشان خاک تو سرم نریختم و گریه نکردم. وقتی ازشون پرسیدم که بنظر اونها من چه "انگیزه ای" برای پاک کردن صفحات خودم میتونستم داشته باشم، لال شدند و بهمدیگه نگاه کردند. گویا تا اون موقع نمیدونستند که هر آدمی برای کوچکترین کاری که انجام میده، احتیاج به یک "انگیزه" داره.
بعنوان هکر هم با قاطعیت از یک دوست مشترک فیس بوکیمون نام میبردند و دلیلشان بر این ادعا فقط دانش کامپیوتری این شخص بود. این استیون بالمر (مدیر عامل فعلی مایکرو سافت) با اونهمه دانش کامپیوتری، عجب شانسی آورد که جزو دوستان فیس بوکی ما نبود.
باری، جواب کارآگاهان البته "خاموشی" بود وبه اتهامشان فقط خندیدم. خندهای که تا آخر عمرم ادامه خواهد داشت، اما از آنجا که اعتقاد داشتم شناختن هکر دردی را دعوا نمیکنه بلکه باید میدیدیم که چی میخواد، خودم یک تنه تلاش خود را برای باز پس گرفتن صفحات، شروع کردم. دستم از همه جا کوتاه بود و هکر هم وقتی در صفحه شروع به حرف زدن کرد، دیدم که جوانی ست بد دهن که حرف زدن باهاش، عصبیم میکرد. از آنطرف هم کارآگاهان و دوستانشان با ادبیات مخصوص به خودشان با هکر وارد مذاکره شدند و بعنوان مثال بهش میگفتند: خاک تو سرت،ای مفتخور، ذلیل شی، که با اینگونه برخورد, بیم آن میرفت که این جوان صفحهها رو بکل پاک کنه. عاقبت دست بدامان جناب شرافت (هومن شرافت) شدم که از کاربران وفادار صفحات بود و در ایران نفوذ زیادی داشت و زبان صحبت با جوانان امروزی ایران را میدانست. ایشان هم قول مساعد دادند که کمک کنند و به قولشون وفادار ماندند و بعد از مدتی با انداختن مقداری پول جلوی این جوان، اون صفحه کوچیکه را پس گرفتند.
حال بشنوید از کارآگاهان که طی این مدت به چه کارهایی مشغول بودند. اول از همه، با عجله و به تقلید صفحهای ساخته و پرداخته بودند که دو سه هزار نفر هم از روی "ترحم" صفحه را لایک زده بودند. اما بعد از مدتی دلشان را زد و صفحه ی دیگری به بازار عرضه کردند که اینمورد به من مربوط نیست و آنچه که به من مربوطه اینه که با اسم "دختر من" پروفایل فیسبوکی ساختند و مزاحم شدند. بعدش یکی از پروفایلهای اون خانم مقیم سویس را (که گویا طی پنج ماهی که در آسایشگاههای روانی سویس بستری بوده، کاری غیر از ساختن پروفایل فیسبوکی نداشته) قرض گرفتند و مزاحم شدند. بعد از اون با اسم بقال سر کوچه شون پروفایل ساختند و مزاحم شدند. با اسم "مریم ربیعی" پروفایل ساختند و مزاحم شدند. تا ببینیم بعدها با اسم کی پروفایل میسازند و مزاحم میشن. اقدام بعدی این کارآگاهان این بود که تلاش کردند چهار پنج تا گوسفند را بر علیه من با خودشان همراه کنند که موفق هم شدند، چرا که "گوسفند" عادت به چون و چرا کردن نداره و سرش رو میندازه پایین و بدنبال گوسفندِ جلویی حرکت میکنه. دروغ هم هر چقدر بزرگتر باشه، باور کردنش برای "گوسفندان" راحت تر میشه.
اما من طی این مدت تنها اقدامی که کردم، نوشتن متن "کتک خوردن در فیسبوک" بود که در پروفایل خودم گذاشتم و بلافاصله چندین پیام خصوصی بعنوان دلداری و تسلی گرفتم که ایکاش نمیگرفتم و از راز و رمز این دنیای کوچک، اما کثیفِ صفحات آشپزی با خبر نمیشدم که انقدر آلوده به تزویر و دغل بازیست. بیمورد نبوده که شف طیبه این محیط را ترک کرده و به وبلاگ خودش پناه برده. احتمالا منهم همین راه را در پیش خواهم گرفت
زیاد سخ نگیر آقا کفایی سما هم اگر ایران زندگی کنی صبح تا شب توهم میزنی و خیالاتی میشی و شب تا صب هم کابوس میدیدی من پارسال ۳ ماه رفتم ایران یه حالی شدم و اومدم خودتونو ناراحث نکنید تورو خدا
پاسخحذفمرسی خانم، باور کنید ناراحت نیستم
حذفagha kafaei mage shuma mohatono to asiab sefid kardin? in khanuma az khili pish badeshon nemiomad zirab shuma ro bezanan karashon hamishe to saieh karay shuma gharar migeref
پاسخحذفخب شماها که میدونستین چرا به من نگفتین؟ حالا که اینطور شده همتون پیام خصوصی میدین که مثل آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهرابه. من که اصراری به همکاری با این گروه نداشتم و اگر یک روزی به من میگفتند که تو دیگه ادمین نیستی، مثل عروسی سوم من بود
حذفکم کم داره معما برام حل میشه
حذفهاهاها فقط ما خانوما از پس همدیگه برمیایم شما هنو دخترای حوّا را نشناختی. ولی واسه تون ناراحت شدم عب نداره به خودتون نگیرین ما خانوما خیلی وختا خواب نما میشیم :)))
پاسخحذفسلام خانم مهری. من تعمیم دادن رو صلاح نمیدونم، گاهی یک گروهی اینجوری میشن که به قول شما: عیب نداره
حذفآخی آخی آخی. دلم رییییییش شد براتون. شما شف طیبه رو از کجا می شناسین اونوقت؟؟!!!خواندیم و خندیدیم :))))))
پاسخحذفبه به می بینم که شما هم که دم از دمکراسی می زدین نظرات رو تایید شده پابلیش خواهید نمود و فیلتر بستین رو وبلاگ :))))
پاسخحذفهمه ی کامنتها چاپ شده غیر از فحشهای زهیرا پارسی که بی جواب نمیمونه، آدرسش در تهران رو دارم و قرار شده نوه ی خواهرم وقتی مدارس تعطیل شد روزی چند بار به این آدرس بره و زنگ در خونه شون رو بزنه و فرار کنه تا دل من خنک بشه
حذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفyane behet migeh khodet hacker hasti ? :)
پاسخحذفاگر به من میگفتند که "هکر" هستی که خیلی خوب بود و من هم راضی و خشنود میشدم، اما بدبختانه به من میگن که "دستیار هکر" هستی که این خیلی برای من افت داره که دستیار کسی باشم
حذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف- شماها هر چی حقّه بازی و پدر سوخته بازی که خودتون بلدین، به من نسبتش میدین. این کامنت کذایی رو برای خانمی که در اون بالا کامنت گذاشتند و بلافاصله در گوش من گفتند کی هستند، فرستادم که جواب دادند اگر این "ناشناس" جرات کنه و پروفایل خودش رو اعلام کنه، من هم با پروفایل فیس بوکی خودم بهش پیام میدم و تو دهنش میزنم که دیگه نگه کامنتها رو خودت مینویسی. حالا جرات داری خودت رو معرفی کنی به این خانم ؟
حذف- وقتی چیزی مینویسی حواست رو جمع کن، من اینجا اظهار نظری نکردم که بخواد کسی با من هم عقیده باشه یا نباشه، بلکه خودتون یک تئوری بیمار گونه و مالیخولیایی را مطرح کردین و تعدادی گوسفند هم دنبال شماها راه افتادند. من هم فقط برای مسخره کردن شماها و این گله گوسفند هست که اینجا این چیزها رو مینویسم که طبق آمار وبلاگ، خیلی بیشتر از پست چلوکباب خواننده داره. جلب توجه چیه؟ جلب توجه چی؟ جلب توجه کی؟
- برای من همین کافیه که اون دو نفری که شماها رو از نزدیک میشناختند، به گفتههای شما وقعی نگذاشتند و بهتون خندیدند و براه خودشون ادامه دادند. لابد جنس خراب شماها رو میشناختند. در عوض چند تا گوسفند که فقط "شناخت مجازی" از شماها داشتند، دنبال شماها به حرکت در آمدند.
- به من چه که فقط پنج در صد از مردهای ایرانی به آشپزی علاقه دارند؟ این نسبت در سوئد چهل در صد هست. مگه من دنبال این خانمها رفتم؟ اگر بین دوستان فیسبوکی من حتا یک خانم را پیدا کردین (غیر از خانم میرزادگی و خانم دکتر ابیض) که من ادش کرده باشم، جایزه داری. اگر بین دوستان مونث فیس بوکی من، حتا یک خانم را پیدا کردین که پیامی از من دریافت کرده باشه، جایزه داری. حواست کجاست امّل ؟
- یادت باشه من اینجا با اسم حقیقی خودم، با عکس خودم و با مشخصات خودم (بمنظور مسخره کردن شماها و گوسفندان) مطلب مینویسم. تو هم اگر تربیت خانوادگی داری، حداقل با پروفایل فیسبوکی خودت بر علیه من بنویس ، در غیر اینصورت هم خودت و هم کامنتت راهی سطل آشغال میشین
حسین جان ظاهراً شما با خواهران زینب همکاری میکردی. متاسف شدم که با تو اینطوری رفتار شد
پاسخحذفخواهران زینب نبودند سیروس خان، چون خواهران زینب حداقل یک "هویتی" دارند. به اینها شاید بشه گفت "خواهران زینبِ ماهواره دار" که سرشون رو مینداختند پایین و میرفتند در انتخابات رای میدادند و در صف "سفر به حج" ثبت نام میکردند، از طرفی هم مینشستند و "آکادمی گوگوش" را نگاه میکردند و در مجالس با روسری میرقصیدند. یعنی مصداق بارز "نه به اون دایره و دنبک زدنت، نه به این زینب و کلثوم شدنت". پاشون رو هم از چین یا ترکیه به اینطرف نگذاشته بودند که ببینند دنیا چه جوریه. بخاطر همین وجود دوستان مونث را در لیست دوستان فیسبوکی من، غیر قابل قبول میدانند
حذفجناب کفایی انگار خیلی از محیط دور بودم و اصلا نمی دانم که چه اتفاقی در این مدت افتاده. اگر ممکنه برایم کمی شرح دهید که جریان چیست؟ایا برای سفره ایرانی اتفاقی افتاده؟؟اگر ممکنه در وب خودم پاسخ دهید چون به سختی میتوانم وارد سایت شما شوم با تشکر .
پاسخحذفسلام خانم سلماسی، از دوباره دیدنتون خوشحالم. محبت کنید آدرس وبلاگتون رو برایم بگذارید
حذفومملکتی که رفیق به رفیق, پدر به پسر, برادر به برادر دروغ می گه و سرش کلاه می ذاره, مملکتی که رجل سیاسیش, شخص اولش دروغ و نیرنگ و کلاه برداری رو ترویج میدن, و حکومتی که اساس و پایه اون دروغ هست (خود مساله دین و کتاب و پیامبر و ائمه از نظر شخصی من بزرگترین دروغ و کلاه برداری) چه انتظاری می شه داشت؟
پاسخحذفمعلومه که چنین آدمهایی اولین مساله ای که مغایر عقاید و باورهاشون باشه اولین موضعی که می گیرن اینه که قضیه دروغ و کلاه برداری و فیلم بازی کردنه.
30 سال با دروغ زندگی کردیم, نمیشه انتظار زیادی از خیلیا داشت.
والا چی بگم خانم (یا آقا)؟ این چهار تا کاراگاه و اون چند تا گوسفند علاوه بر این آسیبهای روانی که شما اینجا نوشتید، انقدر بیسواد و نا آگاه بودند که نمیفهمیدند (هنوز هم نمیفهمند) صفحات فیسبوکی رو نمیشه هک کرد. هنوز هم نمیفهمند که اگر قرار بود من با اون جوان اهوازی همکاری کنم، خب "پسورد خودم" رو در اختیارش میگذاشتم. و اصلا من چرا باید اون جوان اهوازی را بکمک میگرفتم؟ مگر خودم در هر دو صفحه ادمین نبودم و نمیتونستم اینا رو از هر دو صفحه اخراج کنم؟
حذفخیلی لذت بردم از اینکه اینقده بهتون فشار آمد که علیرغم سانسور شدید روی کامنت های این پست از شدت عصبانیت کامنتی که براتون نوشته بودم را تائید کردین. متشکرم!
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
حذفخواهش میکنم، قابل شما رو نداشت
پاسخحذف