گفتگوی حضوری من با "مارک زوکربرگ" بنیانگذار فیس بوک در خصوص هک شدن صفحههای آشپزیمون.
من : (در حالیکه صدایم را مخملی کردهام و سویئچ ماشینم را برای مقابله با استرس در دست میفشارم) استاد زوکربرگ، همانطور که کتباً هم خدمت شما گزارش دادیم، دو تا از صفحههای فیس بوکی ما توسط یک الف بچه هک شده است و ....
زوکربرگ حرفم را قطع میکند و با خونسردی میگوید: همینکه شما میگویید صفحههایتان "هک" شده است، نشانهٔ ی نا آگاهی شماست. صفحههای فیس بوکی همگی, زیر مجموعهای از سایت غول آسای فیس بوک هستند که تا بحال حتا هکرهای چینی قادر به هک کردن این سایت نبوده اند.
من: (زیر لب: چه آدم خشکیه) استاد زوکربرگ، پس اگر این صفحههای ما هک نشده، پس چی شده ؟
زوکربرگ: ما موضوع را بر رسی کردیم و دیدیم که سرورهای ما نشون میده که در اون صفحات پنج نفر ادمین بوده اند که یکی از این ادمینها نفر ششم را به این جمع اضافه میکنه و همزمان خودش را بهمراه چهار نفر دیگر از ادمینی خلع میکنه و در نتیجه آن ادمین ششم، در صفحه باقی میمونه که امر بی سابقهای نیست و اگر در این میان جرمی اتفاق افتاده باشه، فیس بوک تابع حکم دادگاهها در سراسر جهان خواهد بود. ضمناً به من "استاد" نگویید چون اینطور که شنیدهام در کشور شما حتا به دلاّک حموم هم استاد (اوسا) میگویند. منو با اسم کوچکم "مارک" خطاب کنید.
من: خب این ششمی همون هکره دیگه، شما که این چیزها را خوب میدونید.
در اینجا زوکربرگ فقط به لبه ی فنجان قهوهاش مک میزند و چیزی نمیگوید.
من: حتا یکی از هموطنان ما که فوق لیسانس کامپیوتره، گفته بوده: به حضرت عباس اگر من اونجا بودم همون دو دییقه اول، صفحه را از این هکر نامرد پس گرفته بودم.
زوکربرگ: ما اینجا تو فیس بوک همکاران زیادی داریم که ریشه ی ایرانی دارند و برایمان تعریف کرده اند که شما ایرانیها به شنیدن ادعاهای بی اساس و حرفهای بی زمینه عادت دارید و کسی را که اینجور حرفها را بر زبان نمیراند، قابل اعتماد نمیدانید.
من : آقای مارک، بر خلاف شما که حاضر به کمک نیستید، چندین هموطن از سراسر دنیا بما قول داده اند که کمک کنند و این دو تا صفحه را یک شبه از راههای تکنیکی و راپورت به فیس بوک، از این هکر نامرد پس بگیرند.
زوکربرگ: همانطور که گفتم شما ایرانیها به شنیدن ادعاهای پوچ عادت دارین. ما در اینمورد چندین راپورت دریافت کرده ایم که همگی بر رسی شده اند، اگر چیزی بر خلاف آئین نامههای فیس بوک اتفاق افتاده بود، با کمال میل کمک میکردیم.
من: (که خیط و دستپاچه شده ام و نمیدونم چی بگم و از طرفی چشمهای زوکربرگ برای طرح سوال بعدی به دهان من دوخته شده) آقای مارک، بنظر شما ترشی خوبه یا لیته ؟
در اینجا زوکربرگ از جایش بلند میشود و لحظهای پشت گوشش را میخاراند و اتاق را ترک میکند.
من: (زیر لب) عجب آدم گندیه.
ina ro ke khondam kheili narahat shodam ostad aziz,be in Mark namohtaram ham az haminja elam mikonam ke dallak hamomhaye ma sad sharaf dare be shomahaye be estelah pishrafte va kharejaki.az hamashon motanaferam.
پاسخحذفسلام خانم. عیبی نداره. خودتون رو ناراحت نکنید
حذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف:)))
پاسخحذففقط مونده خشتکت را پرچم کنی بالا سرت بچرخونی واسه جلب توجه! پخخخخ پخخخخخخ
پاسخحذفkheili ghashan and khandedar nevestin bas ham benvisid az in chiza
پاسخحذفبله حتما مینویسم و مینویسم. این مطلب من توسط چند نفر به گوگل فرستاده شده، یعنی اگر الان "زوکربرگ" را ( با حروف فارسی البته) در گوگل سرچ کنید، از جمله به این مطلب میرسید. در حال حاضر هم مشغول نوشتن داستان کوتاهی به اسم " خاطرات تکان دهنده ی دستیار یک هکر" هستم که خواندنش مو را به تن آدم سیخ میکنه. از بچگی همینطوری بودم و اگر بعنوان مثال یک همشاگردی تهمت بیجا میزد که تو مداد پاک کن منو دزدیدی، بجای اینکه قسم حضرت عباس بخورم، انقدر مسخره ش میکردم که به گریه میفتاد
حذف